نظریه وحدت وجود در فلسفه ی ملاصدرا
استاد : اقای حسینی شاهرودی
گرداورنده : مهدی جعفری فر
کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
درس : حکمت متعالیه ( 1)
فهرست مطالب
مقدمه.................................................
دیدگاه ملاصدرا در بحث از وحدت وجود ........................
اثبات وحدت شخصی وجود از نظر صدرا ..........................
1) از راه علت ومعلول.....................
2) از طریق قاعده بسیط الحقیقه کل الاشیاء..............
مناقشه مرحوم نراقی ...........................................
پاسخ استاد اشتیانی ..............................................
تکثر درحقایق امکانی و وحدت شخصی وجود .................
مقدمه :
نظریه ی وحدت وجود که تبینی است از حقیقت هستی ، از مباحث پراهمیت و اساسی عرفان و فلسفه به شمار می رود که همراه با ذوقیات عرفانی می تواند افقهای تازه ای در مقابل دیدگان موحدان بگشاید .
چشم دل باز کن که جان بینی انچه نادیدنی است ان بینی
که یکی هست و نیست جزء او وحده لا اله الا هو
نظریه ی وحدت وجود به عنوان یک نظام فکری تا قرن هفتم هجری در جهان اسلام مطرح نبوده ، بلکه در حککت اسلامی از زمان ابن عربی شروع شده و قبل از او به گونه کامل ، مشروح و منظم در فرهنگ اسلامی نبوده است .
بنابرین تردیدی نیست که وحدت وجود ریشه ی عرفانی دارد و وحدت وجودی که در فلسفه ی ملاصدرا مطرح است همان است که از عرفان امده است منتها هنر ان این است که توانسته است برای اان پایه های فلسفی محکم بریزد .
بحث وحدت وجود از بحثهای پیچیده و غامض عرفان و فلسفه است ، زیرا نظرات و تفاسیر متعدد و بسیاری از ان ارایه شده است و نیز به علت این که نظریه پردازان در پردازش عقاید خود دارای اصطلاحات و زبان و رهیافت واحدی نیستند و همچنین به کار گرفتن وازه ها و اصطلاحات مشترک و ابهامات فراوان که در غالب اثار انان بچشم می خورد ، مزید علت شده و پزوهش درباره ان را با مشکل مواجه می کند .
از زمانی که نظریه ی وحدت وجود مطرح شده ، تا کنون همواره مخالفان جدی و سر سختی داشته و دارد ، بویزه در بین متکلمان و مدافعان رسمی ادیان البته اساس انکار و متهم ساختن قایلان به وحدت وجود ، از یک سو ، همه از روی عدم تدبر صحیح درکلمات و عبارات انها و مشترک بودن برخی از اصطلاحات و وازه هایی است که در عبارات انان وارد شده و نیز اشنا نبودن مخالفان با پاره ای از اصطلاحات ، موجب شده تا زبان به طعن و ناسزا بگشایند ، و از سوی دیگر مخالفان اینگونه می پندارند که عقیده به وحدت وجود با بعضی از معتقدات دینی در تضاد خواهد بود ، لذا به مخالفت و تکفیر قایلان ان پرداختند .
دیدگاه ملاصدرا در بحث از وحدت وجود
با یک بررسی کلی در اثار ملاصدرا می توان به این نکته پی برد که وی در اثار خود هم از وحدت تشکیکی وجود سخن گفته و هم در تحقیقات نهایی خود از وحدت شخصی وجود به سبک اهل عرفان سخخن رانده است . خود ان حکیم الهی هم تصریح می کند که ما در بدایت با قومیم ودر نهایت از انها جدا می شویم . لذا در ابتدا با وحدت وجود تشکیکی بحث را طرح می کند و سپس در فصول عرفانی اسفار ، یعنی در مباحث علت و معلول که بحث خیلی اوج می گیرد . درست مانند ابن عربی وحدت شخصی وجود را به اثبات می رساند . این در فلسفه ی متعالیه او بسیار حایز اهمیت و شایان توجه است و خود او این توفیق را از برکت فضل و برکت خداوند فیاض می داند :
(هدانی ربی بالبرهان النیر العرشی الی صراط مستقیم من کون الموجود و الوجود منحصرا فی حقیقه واحده شخصیه لا شریک له فی الموجودیه الحقیقیه و لا ثانی له فی العین و لیس فی دار الوجود غیره دیار)
که یکی هست وهیچ نیست جزء او وحده لا اله الا هو
او ادعا می کند با ان فلسفه را تکمیل کرده است و این ادعا نشان می دهد که بحث وحدت وجود شخصی از امهات فلسفه اسلامی و جزء ارکان حکمت متعالیه صدرایی محسوب می شود .
اثبات وحدت شخصی وجوداز دیدگاه ملاصدرا
1)از راه علت و معلول
یکی از راههایی که ملاصدرا برای اثبات وحدت شخصی وجود از ان استفاده می کند ، مساله علت و معلول است و اینکه معلول قبل از وجود خارجی باید در مرتبه ی وجود علت ، به وجودی اعلاء واتم باشد تا به همین مناسبت از علت صادر شود . معالیل امکانی به نحو وحدت و صرافت در وجود واحد حق موجودند و حق به وحدته متجلی در حقایق امکانی است .
ملا صدرا در اثار مختلف خود، مانند اسفار و شواهدالربوبیه و مشاعر با عباراتی مشابه به این مطلب را تبین کرده است .
عبارت او در کتاب اسفار چنین است :
اعلم ایها السالک باقدام النظر و الساعی الی طاعه الله سبحانه و الانخراط فی سلک المهیمیین فی ملاحظه کبریائه و المستغرقین فی بحار عظمته و بهائه انه کما ان الموجود الشی بالحقیقه ما یکون بحسب جوهر ذاته و سنخ حقیقته فیاضا بان یکون مابخسب تجوهر حقیقتها هو بعینه ما بحسب تجوهر فاعلیتها فیکون فاعلا بحتا ، لا انه شی ء اخر یوصف ذلک الشی ء بانه فاعل فکذلک المعلول له هو ما یکون بذاته اثرا و مفاضلا لا شی ء اخر غیر المسمی معلولا یکون هو بذات اثرا حتی یکون هناک امران و لو بحسب تحلیل العقل و اعتباره احدهما شی ء و الاخر اثرا فلایکون عند تحلیل المعلول بالذات الا احدهما فقط دون الثانی الا بضرب من التجوز دفعا للدور و التسلسل.
فالمعلول بالذات امر بسیط کالعله بالذات و ذلک عند تجرید الالتفات الیهما فقط . فانا اذا جردنا العله عن کل ما لا یدخل فی علیتها و تاثیرها ای کونهما بما هی عله و موثره و جردنا المعلول عن سایر ما لا یدخل فی قوام معلولیتها ظهر لنا ان کل عله ، عله بذاتها و حقیقتها و کل معلول معلول ، بذاته و حقیقته ، فاذا کان هذا هکذا یتبین و یتحقق ان هذا المسمی بالمعلول لیست لحقیقته هویه مباینه لحقیقه عله المضیه ایاه حتی یکون للعقل ان یشیر الی هویه ذات المعلول مع قطع النظر عن هویه موجدها فیکون هویتان مستقلتان فی تعقل احدیهما مفیضا و الاخر مفضا ، اذ لو کان کذلک لزم ان یکون للمعلول ذات سوی معنی کونه معلولا .
فاذن المعلول بالذات لاحقیقه له بهذا الاعتبار سوی کونه مفاضا و لاحقا .
فاذا ثبت تناهی سلسله الموجودات من العلل و المعلولات الی ذات بسیطه الحقیقه النوریه الوجودیه متقدما عن شوب کثره و نقصان و امکان قصور و خفا .
و ثبت انه بذاته فیاض ، بحقیقه ساطع و بهویه منور للسماوات و الارض . ان لجمیع الموجودات اصلا واحدا او سنخافاردا هو الحقیقه والباقی شوونه ، وهو الذات وغیره واسماءه و نعوته و هو الاصل و ماسواه اطواره و شئونه و هو الموجود و ما ورائه جهاته و حیثیاته .
توضیح انکه طرفداران اصالت ماهیت ، ماهیت را در مقام ذات ، نسبت به وجود و عدم لااقتضا میدانند و از این ویزگی با عنوان امکان ذاتی ماهیت نام می برند . ولی می تواند از ناحیه ی مبدا فاعلی واجب شود (واجب بالغیر ) و با عدم فیض از مبدا فاعلی ممتنع گردد (ممتنع بالغیر ) . با اثبات اصالت وجود و تبعی بودن ماهیت ، معلوم میگردد انچه از ناحیه ی مبدا صادر می شود همان وجود اشیاست نه چیز دیگر .
با اعتباری بودن ماهیت ، این امر معلوم می شود که ملاک معلولیت نمیتواند امکان ذاتی ماهیت باشد چون ماهیت تابع وجود است پس بنابراین انچه می تواند ملاک احتیاج باشد همان امکان وجودی (امکان فقری ) است که از تحلیل دقیق علت و معلول حاصل می شود .
پس در جهان هستی یک موجود حقیقی هست که همواره در تجلی است (کل یوم هو فی شان ). نظیر این مطلب در در مشعر هشتم از کتاب مشاعر نیز امده است :
فظهر ان الوجود المعلول فی حد نفسه ناقص الهویه ، مرتبط الذات بموجده تعلقی الکون به، فکل وجود سوی الواحد الحق تعالی لمعه من لمعات ذاته ، و وجه من وجوهه . و ان لجمیع الموجودات اصلا واحدا هو محقق الحقایق و مشیی الاشیا و مذوت الذوات فهو الحقیقه و الباقی شوونه و هو النور الباقی سطوعه . و هو الاصل و ما عداه ظهوراته و تجلیاته و هو الاول والاخر و الظاهر و الباطن و فی الادعیه الماثوره . (یا هو ، یا من هو یا من لیس هو الا هو ، یا من لایعلم این هو الا هو).
مرحوم ملا صدرا در جلد دوم اسفار تصریح می کند که ماهیت و اعیان امکانی وجود حقیقی ندارند بلکه همه شون و تجلیات وجود واحد هستند :
کانک قد امنت من تضاعیف ما قرع سمعک منا بتوحیدالله سبحانه توحیدا خاصیا و اذعنت بان الوجود حقیقه الواحده هی عین الحق و لیس للماهیات و الاعیان الامکانیه وجود حقیقی انما موجودیتها بانصباغها بنور الوجود ، و معقولیتها من نحو من انحاء ظهور الوجود و طور من اطوار تجلیه . و ان الظاهر فی جمیع المظاهر و الماهیات و المشهود فی کل الشوون و التعینات لیس الا حقیقه الوجود .
مناقشه ی مرحوم نراقی بر استدلال ملاصدرا :
اقای نراقی پس از تقریر استلال ملاصدرا از طریق بررسی معلول، در قره العیون اشکالی را بر ان وارد می کند و چنین می گوید :
درست است که مجعول ، ذات و هویت شی ء ، یعنی وجود خاص شیء است و همینطور جاعل ، و نیز قبول داریم که معلول فی ذاته ، مرتبط به علت و مجعول است . اما از این مطلب نتیجه گرفته نمی شود که ذات باید نفس معنای تعلق و ارتباط باشد ، زیرا ارتباط یک معنای اعتباری است که بعد از صدور معلول از علتش ، عقل ان را اعتبار می کند و اعتبار مجعول فی ذاته به جاعل مستلزم این نیست که ذات مجعول عین معنای تعلق و اعتبار باشد .
و علاوه بر ان اعتباری بودن معلول با انچه در مبحث جعل تصریح می شود که مجعول بذات باید امر متحقق باشد منافات دارد و نیز با این مطلب که تعدد واقعی مربوط به وجودات و موجودات است منافات پیدا می کند .
و لذا اقای نراقی نتیجه می گیرد که این برهان مخدوش است .
جواب استاد اشتیانی به اقای نراقی :
ایشان می گوید چون نزد صدرا وجود بر دو قسم است ( مستقل و رابط ) پس وجود معلول دارای حالتی غیر از جهت ارتباط نیست و عین ففقر و عین ربط است و اگر غیر از این باشد ، باید در مقام ذات جدا از علت فرض شود و ناچار در ذات غیر مرتبط و غیر محتاج ، و احتیاج امری عرضی و زاید بر ذات ان باشد . پس اشکالی بر استدلال صدرا نیست .
2 ) اثبات وحدت شخصی وجود از راه قاعده ی بسیط الحقیقه کل الاشیاء :
و ان این است که حق تعلی چون صرف الوجود است و وجود صرف جامع جمیع کمالات وجودی است و مشتمل بر همه ی اسماء حسنا و صفات علیا و محیط بر جمیع مظاهر و اعیان است بوحدته جمیع اشیاست . صدرا از این قایده به عنوان یک قایده ی عرشی یاد می کند و ان را از تاییدات خداوند می داند که او را مورد لطف قرار داده است .
او در کتاب الشواهد الربوبیه و المشاعرو الحکمه الشرقیه نیز این برهان را اقامه می کند . و در کتاب شواهد می گوید :
کل بسیط الحقیقه من جمیع الوجود فهو بوحدته کل الاشیاء و الا لکان ذاته متحصل القوام ممن هویه امر و لاهویه امر و لو فی العقل .
یعنی واجب الوجود وجودی است که از جمیع جهات و حیثیات خالی از ترکیب است بر خلاف سایر موجودات که هر کدام از یک جهت یا از جهت متعدد دارای ترکیب می باشند حتی عقل اول که نخستین موجود و صادر اول است پس هر وجودی که عاری از ترکیب باشد ، در عین وحدت و بساطت ، بر همه ی اشیاء و اعیان وجودی مشتممل است و گرنه لازم می اید که ذات واجب تعالی از وجود امری و عدم امری دیگر ترکیب یافته باشد و این محال است .
تکثر در حقایق امکانی و وحدت شخصی وجود :
یکی از معضلات این نظام ( نظام وحدت وجود ) حل مساله ی کثرت در حقایق امکانی است . صدرا در مجلد د وم اسفار مبحثی را در اثبات تکثر حقایق امکانی بیان کرده است که اکثر حکما چون به مقام عرفان ا لهی نرسیده اند و به کنه مقام انها احاطه پیدا نکرده اند ، گمان کرده اند که عرفا هویات ممکن را اعتباری محض می دانند و پنداشته اند که عرفا انها را اوهام و خیالاتی چند می دانند که هیچ گونه تحصلی ندارند و با مردود شمردن این توهم به تشریح نظر عرفا مبنی بر حقیقی بودن ممکنات می پردازند .
اقای ملاصدرا در اثبات حقایق امکانی به نحوی که با وحدت وجود در تضاد نباشد می گوید : هر ممکنی از ممکنات دارای دو جهت است :
1) جهة یکون بها موجودا واجبا لغیره من حیث هو موجود واجب لغیره ، و هو بهذا الاعتبار بشارک جمیع الموجودات فی الوجود المطلق من غیر تفاوت .
2) و جهة اخری بها یتعین هویتها الوجودیه و هو اعتبار کونه فی ای درجه من درجات الوجود قوه و ضعفا ، کمالا و نقصانا ، فان ممکنیه الممکن انما ینبعث من نزوله من مرتبه الکمال الواجبی والقوه الغیر المتناهیه و القهر الاتم و الجلال الارفع و باعتبار کل درجه من درجات القصور عن الوجود المطلق الذی یشوبه قصور و لا جهة عدمیه و لا حیثیه امکانیه یحصل للوجود خصایص عقلیه و تعینات ذهنیه هی المسمات بالماهیات و الاعیان الثابه ، فکل ممکن زوج ترکیبی عند التحلیل من جهة مطلق الوجود و من جهة کونه فی مرتبه معینه من القصور .
و سپس می فرماید که با این بیان روشن می شود که در اینجا چند اعتبار عقلی وجود دارد که برای هر اعتبار عقلی احکام خاصی وجود دارد :
الف) ملاحظه ذات الممکن علی الوجه المجمل من غیر التحلیل الی تینک الجهتین ، فهو بهذا الاعتبار موجود ممکن ، واقع فی حد خاص من حدود الموجودات .
ب) ملاحظه کونها موجودا مطلقا من غیر تعین و تخصص بمرتبه من المراتب و حد من الحدود و هذا حقیقه الواجب عند الصوفیه .
یوجد من الهویه الواجبیه و مع الهویات الامکانیه لعدم الامتیاز بین موجود و الموجود بهذا الاعتبار و لعدم تطرق الزوال و القصور و التغیر و التجدد فی المطلق الوجود بشرط الاطلاق و ان اتصف بها مطلقا و لا بشرط الاطلاق و لا بشرط اللاطلاق .
و لکونه عین المرتبه الاحدیه .
و ما حکم بوحدته مع انبساطه و سرایته فی جمیع الموجودات هو هذا المطلق الماخوذ لابشرط شی ء الذی لیس شموله و انبساطه علی جهة الکلیه لکونه جزئیا حقیقیا له مراتب متفاوته .
ج) ملاحظه نفس تعینها المنفکه عن طبیعه الوجود و هو جهة تعینها الذی هو اعتباری محض و ما حکم علیه العرفا بالعدمیه هو هذه المرتبه من الممکنات و هو مما لاغبار علیه.( اسفار اربعه ج 2)
مرحوم ملاصدرا پس از این تقسیم بندی نتیجه می گیرد که حقایق ممکنات اعتباری محض و اوهام و خیالات نیست ، بلکه او انها را حقیقی می داند ، منتها تعدد انها را اعتباری محض می داند . واضح است که اعتبار موجودیت ممکنات غیر از اعتبار تعددشان است . عبارت او چنین است :
فالحقایق الموجوده متعدده فی الخارج لکن منشاه وجودها و ملاک تحققها امر واحد هو حقیقه الوجود المنبسط بنفس ذاته لا بجعل جاعل و منشاء تعددها تعینات اعتباریه ، فالمتعدد یصدق علیها انها موجودات حقیقه لکن اعتبار موجودیتها غیر اعتبار تعددها ، فموجودیتها حقیقه و تعددها اعتباری .
نتیجه انکه بر اساس تعالیم قران و خواندان وحی و نبوت ، دیدگاه عرفای محقق و حکمای متاله ، بویزه ملاصدرا ، در جهان هستی یک وجود حقیقی واحد شخصی بیش نیست و ان حق تعالی است :( لیس فی الدار غیره دیار ) و همه ذرات کاینات ایات و مرات تجلیات ان جمال جمیل عزوجل هستند که هر یک به اندازه ی وعای وجودی خود ان حقیقت واحد را نشان می دهند .
پایان
فهرست منابع
اسفار اربعه ................................................ملاصدرای شیرازی
الشواهد الربوبیه فی المنهاج السلوکیه .................ملاصدرای شیرازی
منتخباتی از اثار حکمای الهی ...................... سید جلال الدین اشتیانی
هستی از نظر فلسفه و عرفان ........................سید جلال الدین اشتیانی
با استعانت از مقالات آقای عباس یزدانی
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |